سلام
برای دومین بار تو امروز سلام ...
این هم یه کلیپ صوتی از فرمایشات آقا در جمع جوانان انقلابی ...
<<بـرای دانـلـود کـلـیـک کـنـیـد>>
برای سلامتیش صلوات
یا علی
سلام
برای دومین بار تو امروز سلام ...
این هم یه کلیپ صوتی از فرمایشات آقا در جمع جوانان انقلابی ...
<<بـرای دانـلـود کـلـیـک کـنـیـد>>
برای سلامتیش صلوات
یا علی
سلام
تا ما اومدیم یه نفس بکشیم دوباره این دانشگاه شروع شد! البته نه اینکه ازش بدم بیاد ها ... اما ای کاش یه خورده تعطیلاتش بیشتر بود ...
بگذریم ... چی میخواستم بگم؟! آها ، یادم اومد ... میخواستم طلوع اسلام ، انفجار نور ، آغاز بیداری و یا هرچی که اسمش رو میذارید رو تبریک بگم ...
تا بحال به این فکر نکرده بودم که چقدر خوبه که یه ملّت روز بیداریشون رو جشن بگیرن ... روزی که تونستن یه کار مهم بکنن ...
تا چند وقت پیش تو این فکر بودم که چرا زودتر به دنیا نیومدم تا بتونم تو جریان انقلاب ، تو جریان دفاع مقدس حضور داشته باشم ( 2 تا شانس برای شهادت - چون با این کارهایی که من کردم ، فقط همون شهادت به دردم میخوره ? البته اگه لایق باشم ... ) ...
اما بعد از اینکه روش فکر کردم دیدم ، نه ؛ خیلی هم ضرر نکردم ... اگه اون موقع فرصت شرکت تو انقلاب بود ، الآن هم فرصت حفظ انقلاب هست ( که به فرموده آقا ، از واجب ترین فرایضه ... ) ...
اگه اون موقع فرصت دفاع مقدس بود ، الآن هم فرصت هست تا خودمون رو تو عرصه جنگ نرم نشون بدیم ...
اگه اون موقع امام خمینی ( رحمة الله علیه ) بود ، الآن هم ما امام خامنه ای ( مد ظله العالی ) رو داریم ... (دلیل این مورد رو تو آیه 108 سوره بقره پیدا کنید!)
این طرح هم با این وجود که میدونم شایسته و برازنده نیست ، اما تمام چیزیه که از دستم بر میاد ...
سایز بزرگتر در ادامه مطلب
یا علی
سلام بر همه ...
من دوباره اومدم ...
این چند روز شارژم تموم شده بود ...
این ایام عشقبازی هم روی تقویم تموم شد ، اما تو دلِ ما که تموم نمیشه ...
این شعر هم که براتون گذاشتم کار دله ...
شاید بگید که بعد از محرم و صفر این چه شعریه ؟! شاید حق با شما باشه ... اما دیگه به من باید عادت کرده باشید ...
--------------------
اول حالِ دلم تا که به سر شور آمد
ز میان غربت و خاک بقیع نور آمد
زمیان غربـتِ خـاک ِ کـریم بن کریم
شایدم از کَرَم کوثر و آن فیض عظیم
آمد آن نور به سویم ، به در گوشم گفت
قـصـه ای بهر جـلای دلِ خـاموشـم گفت
گفت روزی که یکی شمس بُدُ ما اختر
همگـان گرد وجـودش شده اغنی یکسر
تا که او بار سـفـر را به سر دوش گرفت
اختران را همگی ناله ی خاموش گرفت
دست شیر دو جهان را چو ببستند آنها
دل نــالان شـده ی مــاه شکستند آنها
آمد آن مــاه کـه تنهـا نشود شیر خدا
بی کس و همدم غمها نشود شیر خدا
ماه آمد که بگوید ، عـلـی ام را نبرید
پدر محسن و زینب ، ولی ام را نبرید
تـا کـه تاریک دلــی نورِ رُخ مـــاه بدید
طاقتش طاق شد و نعره ی ظلمت بکشید
با لگد زد به درِ سوخته و داخل شد
در و دیـوار بُدُ ، مـادر ما حـائـل شد
رفت مـسـمـار دری بر جـگر سوخته ای
تا بدین روز گل یاس به در دوخته ای؟!
آن صدایی که بگفتم دگر از حال برفت
مـادرش از بَرِ او بـی پـر و بـی بـال برفت
بعد از آن کوچه و درب و جگر وسیلی رفت
آهِ اُمّــاه ، وَلَـد ، رنـگ رُخــی نـیـلـی رفت...
نه بـبـخـشـیـد نرفته ، اشتباه از من بود
یادِ من دور شده ، باز گناه از من بود
نـالـه و آه و صدای " ابتی" می آید
باز از نَهر دَمِ "ادرک اخی" می آید
"یا بُنیّ" می رسد بر در گوشم اینبار
چه صـدای آشنایـی ، میشناسم انـگار
آنطرفتر شده حرفِ صورت و صد سیلی
بـاز تکرار شده ... رنگ رُخی شد نـیـلی
دیـگر امـا به جـنون تـاب نـدارم بـدمـم
روضه ی معجر و خون تاب ندارم بدمم
--------------------
یا علی
سـ ـ ـ سـ ـ ـ سلام
واقعاً نمیدونم از شرمندگی چی بگم ؟!
گفته بودم واسه امتحانات نمیتونم آپ کنم ؛ که میدونم دلیل خوبی نبود ... اما شما من رو شرمنده کردید و با اینکه من کم کاری کردم من و فراموش نکردید
------------------------------------------
این طرح خیلی وقت بود تو ذهنم بود اما هرچی با خودم کلنجار(!)رفتم نتونستم بهتر از اینا درش بیارم ... میدونم ، میونم که قول کیفیت داده بودم اما به قول (آقای)پیروانی : ما بضاعتمون همینقدره!(با لهجه شیرازی خوانده شود)
- خودمونیم ها ، این طرحها رو که میزنم یکی از آرزوهام اینه که خودش بیاد و یه سر به وبلاگم بزنه (که با این مشغله آقا فکر کنم باید این آرزو رو حالا حالا ها نگه دارم!)
.:سایز بزرگتر در ادامه مطلب :.
یاعلی
سلام
سلام به اون رفقایی که حتی وقتی مطلب جدید هم ندارم بازم میان و سر میزنن تا من شرمنده ی معرفتشون بشم ...
سلام به اون داداشا و آبجی های گلی که داداش کوچیکشون رو درک می کنن و میدونن که موقع امتحانات نمیشه زیاد پست گذاشت ...
در ابتدا باید سالروز طلوع عشق ، زادروز یکی دیگر از آیات رحمانیت خدا را به شما تبریک بگم ...
---------------------------
کظم غیظ در کلام امام خامنه ای (مد ظله العالی) :
{ ... «و کظم الغیظ»؛ فرو خوردن خشم. یک وقت هست که شما یک فرد معمولىِ متعارفى هستید،
خشم شما نسبت به یک برادر دینى است، نسبت به یکى از اهل خانواده است، نسبت به یکى از کارکنانتان است – کظم غیظ خیلى فضیلت دارد؛
«و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس»(3) – یک وقت هم هست که شما یک مسئول اجتماعى هستید، جایگاهى دارید؛ حرکت شما، اثبات و نفى شما، قول و فعل شما در جامعه اثر میگذارد؛
در یک چنین شرائطى، خشم شما دیگر با خشم یک آدم معمولى برابر نیست. علیه کسانى، علیه جریانى خشمگین میشویم و حرفى میزنیم؛
آثار اینچنین خشمى با آثار یک خشم معمولى که حالا انسان بر فرض خشمگین میشود و یک نفر را کتک میزند، خیلى متفاوت است.
کظم غیظ؛ خشم را فرو بخورید؛ کار از روى خشم انجام نگیرد. ممکن است شما با یک کسى، با یک جریانى، با یک مجموعهاى موافق نباشید؛
اینجا استدلال و منطق حاکم باشد؛ اگر این استدلال و منطق آمیخته شد با خشم، کار را خراب میکند؛ تجاوز از حد انجام میگیرد، اسراف به وقوع میپیوندد؛
«ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا»...}
---------------------------
<< سایز اصلی در ادامه مطلب >>
یا علی
سلام
میدونم که خیلی دیر کردم و اینکه امتحاناتم شروع شده هم هیچ توجیه خوبی نیست ...
معذرت میخوام ، اما همزمان با این تاخیر دارم سعی میکنم که طراحی یاد بگیرم تا بتونم به اون قولم عمل کنم...
این کار رو هم واسه خالی نبودن عریضه گذاشتم ... ببخشید که کیفیت نداره ...
سعی میکنم بهتر بشم ...
سایز بزرگتر در ادامه مطلب
یا علی
سلام
حتما میدونید فردا چه روزیه؟!
باز هم مثل همیشه داشتم به تقویم نگاه میکردم که دیدم فردا روز " وحدت حوزه و دانشگاه " ...
واقعا چه روز زیبا و چه اسم پرمحتوایی ...
میخواستم یه متنی حاصل از اتفاقات و صحبتها و تفکرات اخیر خودم در مورد این روز بنویسم اما گفتم چه کاریه؟؟؟
این متن رو از سخنان آقا براتون میذارم به همراه این تصویر امیدوارم به اندازه کافی گویا باشه ...
-------------------------------------
وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی: وحدت در اهداف کلی، وحدت در کامل ساختن این ملت و این کشور و حرکت با یکدیگر و عبور در دو خط موازی، بدون اصطکاک با هم؛ یعنی هر دو، کار خودشان را بکنند؛ اما برای یک هدف و آن هدف، ساختن و کامل کردن ملت و کشور ایران است. اینطور باید حرکت کرد. وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی وحدت در هدف. هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعهی اسلامی پیشرفتهی مستقل، جامعهی امام، جامعهی پیشاهنگ، جامعهی الگو، ملت شاهد - ملتی که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا کنند، تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عمل شان پیاده کنند - حرکت نمایند. وحدت حوزه و دانشگاه عبارت از این است که ما این دو کانون علمی، این دو مرکز تعلیم و تعلم را از لحاظ اخلاق حاکم بر آن ها، از لحاظ سیستم و سازماندهی حاکم بر آن ها، و از لحاظ برخی از محتواها به هم نزدیک کنیم.
مقام معظم رهبری
-------------------------------------
راستی اگه وقت کردید به صفحه من تو نگارخانه هم سر بزنید
برای دیدن تصویر بزرگتر به ادامه مطلب مراجعه کنید
یا علی
سلام
نمیدونم چرا ما آدما اینقدر عجیبیم ؟
بعضی وقتها چرا اینقدر یه دنده میشیم و از حرفمون کوتاه نمیایم ؟
باید قبول کنیم که همیشه میتونیم بهترین رو انتخاب کنیم و هیچوقت برای بهتر شدن ، حتی برای فکر کردن به بهتر شدن دیر نیست؟
فقط باید اراده کنیم و به خودمون جرات بدیم و با شجاعت بگیم : " این انتخاب درست تره ... "
- میدونید واسه چی این رو گفتم ؟ حدس بزنید داشتم چیکار میکردم ( همون کار همیشگی ... )
خدا هم میخواست با این کارش (تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه ) به ما این رو یاد بده ...
میخواست یاد بده که همیشه میتونید بهترین باشید ...
یا علی
- خب ، محرم هم که تموم شد ، دیگه بریم به کارمون برسیم ...
- چی تموم شد ؟
- محرم دیگه ... عزاداری و مسجد و ... دیگه برمیگردیم به وضع عادی ...
- اه ، که اینطور ... راستی ، قبل محرم داداشت رو دیدم ؛ مشکی پوشیده بود ، ریش گذاشته بود ... اتفاقی افتاده؟
- آره ... پدربزرگم فوت کرد ...
- خدا بیامرزه ... چرا به من نگفته بودی ؟ حالا کِی فوت کرد؟
- خدا رفتگان شما رو بیامرزه ... یک ماهی میشه ...
- پس داداشت چرا تا این موقع سیا پوشیده ؟ یک ماه که گذشته ...
- شوخیت گرفته ... کم نیست که ، بزرگ فامیله ، خیلی عزیز بود ... حداقل تا چهلمش سیاه میپوشیم!
- پس چون عزیز و مهم بوده ... پس لابد امام حسین (علیه السلام) مهم نبوده و یا عزیز نبوده که فردای شهادتش دیگه عزاداری رو تعطیل کردی؟!
- اه ... آخه ... میدونی ...
------------------------------------------------------------------
سلام
این شعر روزی امروز صبحهم بود ... گفتم تو قالب یه طرح بذارم که ببینید ...
التماس دعا ...
اندازه بزرگتر در ادامه مطلب
یا علی
به نام عشق ...
حرف حرف یک روز و دو روز ، یک نفر و دو نفر ، یک داغ و دو داغ که نیست ...
حرف مردهای جنگی و قوی فقط نیست ...
در اوج حادثه دیگر مجال ارزیابی میزان جنگ آوری نبود ...
از علمدار رشید که یل بنی هاشم است تا علی اکبر جوان که شاگرد رزم کلاس عباس است تا حتی قاسم نوجوان و ...
و حتی تر ؛ دیشب همه میگفتند : کوچکترین شهید آل پیمبر (صلی الله ...) بوده ... شش ماه بیشتر نداشته ...
تیر سه شعبه برای کسی است که شمشیر بر او کارگر نباشد ... برای مردی جنگی که نتوان به او نزدیک شد ... نه برای ...
نه برای نوزاد شش ماهه ... تیر از قدش بیشتر بود ... اما ...
کوچکترین شهید ؟ ... یعنی کوچکتر از او نبوده ؟ ... مگر می شود کمتر از شش ماه هم ناله سر دهد؟ ...
شش ماهه که به دنیا آمده و شش ماه هم زندگی کرده ... ممکن است بشود با کودک شش ماهه هم کینه ورزید؟
اگر هم بشود ؛ با کودکی که به دنیا نیامده که نمی شود خصومت داشت ... می شود ؟
درست است ... یادم آمد ... فراموش کرده بودم باز ماجرای مدینه را ... ماجرای در سوخته را ... ماجرای ناله را ...
ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
ای کاش که خانه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن زهرا این بود
ای کاش که درب خانه مسمار نداشت ...