یا علی - عمارگراف

به بهانه ی \ روز شمار ... \

سلام

خواهشاً دیگه به سایت عادت کنید ... آخه آمار اینجا از سایت بیشتره! بیاید اونجا ، جان خودم فرقی نمیکنه ... بهتر هست که بدتر نیست ...

دقیقه نود که میگن ، همینه ها …

البته میدونم که لایق اسم روش و همچنین شما عزیزان نیست ، اما به قول خدا « لا یکلف الله نفس الا وسعها »

تقویم جمکران

روز شمار طرح امام خامنه ای

سایز قابل چاپ تا A3 در سایت عمارگراف

یا علی

مُجرم: میلاد اسماعیل زاده » زمان ارتکاب به جُرم 5:7 عصر روز دوشنبه 90 اسفند 29

یا علی، انتظار، تقویم، ولایت، جمکران

الطاف شما ()

به بهانه ی \ مردان بی ادعا ... \

سلام

یادی کنیم از مردانی آسمانی که ذکر لبشان یا زهرا ( سلام الله علیها ) بود …

برای دیدن سایز اصلی به سایت عمارگراف مراجعه کنید یا روی عکس کلیک کنید ...

- طبق قولی که داده بودم ، تا چند وقت اینجا رو هم آپ می کنم ، اما سعی کنید کم کم به سایت عادت کنید ...

یا علی

مُجرم: میلاد اسماعیل زاده » زمان ارتکاب به جُرم 12:17 عصر روز پنج شنبه 90 اسفند 25

یا علی، شهدا، بی ادعا، یازهرا

الطاف شما ()

به بهانه ی \ یاد قدیم ... \

سلام

به سفارش و درخواست دوستان ، برای چند روز آخر وبلاگ این قالب قدیمی رو گذاشتم تا تجدید خاطره ای بشه ...

ماندگار باشید ...

تو سایت عمارگراف منتظرتون هستم

یا علی

مُجرم: میلاد اسماعیل زاده » زمان ارتکاب به جُرم 10:2 صبح روز پنج شنبه 90 اسفند 25

یا علی، خداحافظی

الطاف شما ()

به بهانه ی \ اهمیت کارِِمان ... \

سلام

سلام به تمام فعالان سایبری عزیز ... به تمام کسانی که از جون دل تو خط مقدم جنگ نرم مایه میذارن تا هیچ ارزشی _ حتی تو فضای مجازی هم ) پایمال نشه ...

شکر خدا به دستور مقام معظم رهبری ( حفظه الله ) ، شورای عالی فضای مجازی هم تشکیل شد ...

امیدواریم مسئولین هم به اندازه آقا ( که نه!) ... به اندازه یکصدم آقا دغدقه داشته باشن ، حلّه ...

امام خامنه ای - فضای مجازی

سایز بزرگ در ادامه مطلب ( یکی نیست بگه آخه عکس خبری رو هم مگه سایز بزرگش رو تو ادامه مطلب میذارن؟! )

یا علی

ادامه مطلب...

مُجرم: میلاد اسماعیل زاده » زمان ارتکاب به جُرم 12:37 عصر روز یکشنبه 90 اسفند 21

یا علی، امام خامنه ای، شورای عالی فضای مجازی، سایبری

الطاف شما ()

به بهانه ی \ رهایی ...\

به نام خودش ...

تیک تاک ... تیک تاک ... تیک تاک ...

ماهی قرمز کوچک ، داخل تنگ اسیر شده ...

صدای مجری تلویزیون که در حالِ ، حال و احوال و لحظه شماری است ...

-سلام به همه هموطنان که منتظر تحویل سال هستند . سلام به تمام بزرگترها ، به تمام کوچکترها ، به همه کسایی که صدای من رو می شنوند ...

امّا صدایش که شنیده نمی شود ... الآن 25 سال است که صدایش شنیده نمی شود ؛ تنها صدایی که می آید صدای دستگاهی است که می گوید او هنوز اسیر است در قفس تن.

-سلام به شما پرستارها ، به شما راننده ها که الآن در خیابان هستید ، به شما آتش نشانان که در محل خدمت هستید ؛ سلام به شما هر کجا که هستید ...

امّا او که اینجا نبود ، اصلاً هیچ جا نبود ... جسمش چرا ! همینجا پای سفره بود ، امّا دلش ... دلش را باخته بود به همان سید جوان و پرشوری که حتی در مراسم خواستگاری هم با لباس خاکی آمده بود ... دلش را باخته بود ... امان از دلش ...

دلش تاب نیاورد ، سیّد خیلی وقت بود که او را می شناخت . دلش تاب نیاورد تا او را تنها بگذارد . رفت طرفش و تا آمد کمکش کند و او را به عقب برساند صدای سوت خمپاره و {بوم} ...

-{بوم} (!) آغاز سال هزار و سیصد و ...

ماهی از تنگ بیرون پریده بود ... دیگر صدای دستگاه نمی آمد ... رها شده بود ...

ماهی قرمز