سلام
امروز روز دامپزشکی ... با خودم فکر کردم و گفتم چرا کسی به این شغل به این مهمی زیاد توجه نمیکنه!
خواستم یه تشکر کوچیک از این افراد زحمتکش بکنیم که باعث سلامتی جامعه میشن.
دامپزشکان عزیز ، روزتون مبارک.
سلام
امروز روز دامپزشکی ... با خودم فکر کردم و گفتم چرا کسی به این شغل به این مهمی زیاد توجه نمیکنه!
خواستم یه تشکر کوچیک از این افراد زحمتکش بکنیم که باعث سلامتی جامعه میشن.
دامپزشکان عزیز ، روزتون مبارک.
سلام
میخواستم این طرح رو برای تولد امام رضا (علیه السلام) بزنم ، اما این شعر به ذهنم رسید که باعث شد این طرح رو به این خاندان تقدیم کنم.
ایشالله مورد قبول واقع بشه.
دانلود سایز بزرگتر (کلیک کنید!)
یا علی
سلام
دهه کرامت ...
دیگه جای حرف نمیمونه ... یکی تولد حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها) که سفارش شده برای زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها) به زیارت حرم ایشون بریم و بعدی هم که میلاد مبارک شمس الشموس و صاحب اختیارمون ...
این طرح قدیمی رو پیشاپیش داشته باشید تا بعد ...
یا علی
سلام
یه فکری تو سَرم بود ، گفتم انجامش بدم ، شاید جواب بده!
این هم لوگوی حمایت از عمارگراف ، اگر دوست داشتی تو بخش کدهای وبلاگتون ازش استفاده کنید .
<!******************************************>
<!--start of atshan madahi.t--><div style="position: absolute; right: 0px; top: 0px; display: block; ">
<>
<a href="http://www.ammargraph.parsiblog.com">
<param name="wmode" value="transparent">
< src="http://ammargraph.persiangig.com/f-logo.png" wmode="transparent">
</></>
</div>
<!--start of atshan madahi.t-->
<!*****************************************>
یا علی
سلام
بی مقدمه برم سر اصل مطلب ... چندتا از دوستان نظر دادن و فرمودند که قالب وبلاگ خوب نیست و برای وبلاگهایی که کارهای گرافیکی میکنن مناسب نیست ...
راستش رو بخواید من هر چی گشتم قالبی که به دلم بچسبه پیدا نکردم ... اگر شما قالبی دارید و یا پیشنهادی دارید ، من آماده ی دریافت پیشنهادات شما هستم.
با تشکر
مدیریت وبلاگ عمارگراف
(بیخیال ، این مقام و منصب ها تا بحال به کسی وفا نکرده!)
یا علی
به نام خودش ...
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة ...
ذکر لبشان بود ... تکرار مدامشان ... اما تکرار ذکر آنها کجا و تکرارهای ما کجا ؟!
تکرار هر روزه ی ما ... همین نماز ... تازه اگر که بالا برود ...
رفتند ... بالا رفتند ... خیلی بالاتر از تکرار ما ... بالاتر از نماز ما ...
رفتند و ما ماندیم ... و باز تکرار و تکرار ... اللهم الرزقنا توفیق الشهادة ...
ما ماندیم و دنیا ... همین دنیایی که دیگر حتی همین تکرار ها هم در حال فراموشی است ...
در این دنیا تنها سهم ما شده است طعنه ... شده است بلا ... و به قول یکی از دوستان ... البلاء للولاء ...
این هم یک فایل صوتی از مقام معظم رهبری در مورد شهدا ...(دانلود)
یا علی
سلام
شاید براتون سوال باشه که چرا همیشه یکی دو روز زودتر از مناسبت ها آپ میکنم ...
به خاطر اینه که شاید با دیدن مطالب من ، دیگران هم به فکر بیافتن و به موقع بتونن یه کاری بکنن!
این هم به مناسبت کودکان فلسطینی که ایشالله به همین زودی ... خیلی خیلی زود به آرزوشون می رسن!
یا علی
سلام
همونطور که پیش بینی کرده بودم با شروع سال تحصیلی ، فاصله ی آپ کردن هام زیاد میشه که از این بابت معذرت میخوام...
ولادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) ، خواهر خورشید ایران زمین و زینبِ امام رضا (علیه السلام) رو به همه ی شما عشّاق اهل بیت و علی الخصوص به خواهرانم تبریک عرض میکنم و امیدوارم که خواهران عزیز هم سعیشون رو بکنند که فاطمه وار زندگی کنند ... ان شاءالله ...
این طرح هم به همین مناسبت ...
یا علی
سلام
از آنجایی که در عصر حاضر نیاز بشر به وسایل نقلیه هر چه بیشتر شده است و در پی آن نیز آمار تصادفات و صدمات ناشی از بی توجهی و اشتباهات افزایش پیدا کرده است.
یکی از عواقب مهم و خسارتهای مالی ناشی از این تصادفات که در بالا ذکر شد ، کج شدن و به اصطلاح عوام «غُر» شدن بدنه ی اتومبیل می باشد که باعث پیدایش پیشه ای به نام « صافکاری» گردیده است .
در شرح این پیشه باید عرض کنم که کار اصلی این قشر زحمتکش - صافکارها - این است که صفحات فلزی بدنه ی اتومبیل را که بر اثر ضربه کج شده اند به حالت ابتدایی برگردانند و قابل ذکر است که هرچند فرد مورد نظر ماهر باشد ، باز هم اثراتی از آن ضربات بر بدنه ی خودرو باقی می ماند.
آخـــیــــــــــــــــش !!! راحت شدم از این کلمات زبان معیار ...
خوب ادامه میدم ...
اشتباه نکنید موضوع وبلاگم رو عوض نکردم...
متن بالا برای زمینه سازی چند جمله ایه که میخوام در ادامه عرض کنم ...
یکی از دوستان پرسید : هیئت؟ چرا میری هیئت؟ حالا میری هیئت خدا خیرت بده ، چرا هر هفته؟
و از آنجایی که من سرم درد میکند برای اکسپلین ... ببخشید ، توضیح دادن برخی مسائل از این قبیل شروع کردم به سخنرانی ...
" ببین دوست عزیز ، روح ما مثل یک صفحه فلزی صاف و براقه ، مثلاً بدنه ی ماشین ...
جامعه و محیط اطراف هم مثل جاده و خیابون که مسلماً توی خیابون چی هست ؟ ... آفرین ، ماشین ...
حالا اگه ما تو کارهامون دقت نکنیم و خدایی نکرده حواسمون پرت این ماشین های اسپورت و زرق و برق اطرافه جاده بشه ، ممکنه منحرف بشیم و به موانع برخورد کنیم و در نتیجه ...
درسته ، اون موقع است که به صافکاری نیاز پیدا میکنیم ...
حالا هرچی دفعات تصادف ما بیشتر باشه ، به همون نسبت فاصله ی رفتن ما به صافکاری (هیئت) کمتر میشه ... "
البته این رو میدونم که استدلال من ، نه کامل بود و نه زیبا ... اما بخشی از جواب رو میشه از توش بیرون آورد ...
شرمنده پرحرفی کردم ...
یا علی