به نام خودش ...
کاش می شد نیمه شب باشد ...
راه بی پایان که می شد تا خدا را دید ...
یا که نه یک گوشه ای از جمکران باشد ...
گرم و خلوت ...
گرم از حُرم نفس های سوار بی نشان و منتَظَر ...
خلوت از دلبستگی های مدام و این خراب آباد سر در گم ...
یا که اصلاً در اتاق کودکی ، کنج اتاق ، در میان بغض و درد اضطراب ...
اضطراب این کلام مرتعش ...
" کاش امشب ، مثل هرشب باز بابا را ببینم ... "
در میان نقل و نور ...
دست او باشد نوازشگر پریشانی این دل ...
کاش می شد نیمه شب باشد ...
یا علی
مُجرم: میلاد اسماعیل زاده » زمان ارتکاب به جُرم 8:51 عصر روز یکشنبه 90 مهر 24