برای اطلاعات بیشتر

کلیک کنید

وبلاگicon
داستانک - عمارگراف
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


داستانک - عمارگراف



درباره عمار
داستانک - عمارگراف
گفتگو با عمار
تماس با عمار


اون قدیم ها ...
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90


لینکهای روزانه
تولبار عمارگراف - ammargraph toolbar [4]
مقام معظم رهبری [15]
[آرشیو(2)]


اهالی عمارآباد
چمنــزار آسمان
سفیر دوستی
.: شهر عشق :.
صبح نزدیک
معرفت(استاد حسینی)
ماه و مهر
روز امید
این نجوای شبانه من است
پاورقی
گل نرگس
زندگی کاروانی
ستاره فاران
حاج آقا مسئلةٌ
بی تعارف
سربازخونه
شناخت مقام معظم رهبری
شیعه والپیپر
.. :: دلت را زمین بگذار :: ..
زینت زن=حجاب
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی(پاونا)
من ودنیام تو حجم کوچیک
سایت مطلع عشق
چاپار سافت(دانلود)
سایت عمارگراف(غیرفعال)
عاشقان بقــیــع
پی سی فوتو
دوئل
پایگاه جامع وبلاگ نویسان و طراحان ارزشی استان
در انتخاب خطر،استخاره ممنوع است
انجمن آزاد-دل بده
دلپریزاد
گاه نوشته های یک میلاد
نقش خیال
گرافــ(چریک)ــیک
شبکه اجتماعی عمارگراف

پیگیری پست جدید
 
لوگوی وبلاگ
داستانک - عمارگراف


لوگوی دوستان




آمار سر زدن ها
همه سرزدن ها :281794
امروز چند نفر سر زدن : 42
دیروزچند نفر سر زدن: 105
 RSS 

سلام به همه...

این اولین باریه که دارم یه چیزهایی مینویسم ، در نتیجه پر از مشکله...پس دو تا درخواست دارم : 1 - مشکلات رو بگید تا درستشون کنم. 2 - نا امیدم نکنید که کلاً دیگه ننویسم.

مقام معظم رهبری

 

به نام خودش ...

    خیلی شلوغ میشه ، تقریباً همیشه همینجوریه...البته اوّلش اینجوریه ، بعد کم کم آروم میشن و میشینن . ولی فکر نکنم تا به حال تو این شلوغی ها کسی من رو دیده باشه ، اماااااا...نه شاید چند نفری هم من رو دیده باشن ولی خوب زیاد توجه نمیکنن...من هم که ناراحت نمیشم ، چون میدونم حواس خودش بیشتر از همه به من هست.همه میان سراغ اون یکی ها رو میگیرن ؛ منظورم همون شالگردن های سیاه و سفیدِ...ولی به نظر خودم ، من مهمترم...آخه اگه خوب توجه کنید اونها هی تند تند عوض میشن و ثابت نیستن ؛ اما من همیشه همینجام ، تازه خودش هیچوقت به اونها نگاه نمیکنه...(شاید بخاطر جای بدشونه!)اما همیشه حواسش به من هست...از اینجایی که من هستم همه ی مردم خوب دیده نمیشن ، مگه اینکه یه کم کج وایسم...ولی خوب خیلی ها آرزو دارن جای من باشن...نزدیکتر از این راه نداره...نه نه چرا راه داره ، همون شال گردن ها ، البته اگه عوض نشن!!!

من اکثر اوقات اینجام و بهتر از بقیه حرفهاشو میشنوم و یادم می مونه , یه جورایی شدم " پای ثابت " صحبتهاشون ...تازه پدربزرگم هم جاش همینجا بود اما... -  ببخشید نتونستم جلوی اشکم رو بگیرم - از 6 تیر ماه اون سال به بعد پدرم و بعد از اون من اومدم اینجا...

 دید دید - دید دید - دید دید - دید ... دیگه وقتشه باید بریم ، مثل اینکه امروز دانشجوها میخوان بیان...پس فعلاً خداحافظ...

ساعت رومیزی

یا علی

 



مُجرم: میلاد اسماعیل زاده » زمان ارتکاب به جُرم 12:38 عصر روز یکشنبه 90 شهریور 13

<      1   2      

اسلایدشو

[ طراحی : عمارگراف ] [ کدنویسی قالب : شهر عشق ]