سلام
یک امیر و جانشینش در مسیر آخرین
آن مسیری کاندرونش قصه ها دارد ببین
آخرین احرام احمد در حریم این جهان
بعد از این بار سفر بندد ز بین مردمان
ناگه آمد جبرئیل از جانب پروردگار کاین نهایت کارِ تو باشد برای کردگار گو به مردم بعد از این دین خدا کامل شده بر شما نور هدی، شمس ولا نازل شده مصطفی امر خدا را بی تعلل راست کرد عزم بر گفتن نهاد و آنچه یزدان خواست کرد گفت اکنون اهل عالم چشم دل را وا کنید بعد من این گفته را بر دیگران نجوا کنید هر که را من مقتدایم این علی او را گواه هر که را من رهنمایم این علی فانوس راه نیک گفت و بعد از آن دست علی بالا گرفت در پی اش بیعت برای یاری مولا گرفت لیک بعد از هجر او سودای بیهوشی افتاد در سر نامردمان درد فراموشی فتاد مال دنیا چشم تنگ نارفیقان را ربود حبّ ثروت ، آن دلیل دردهای کوفه بود بعد از آن عزم مصاف با حقیقت بازگشت دوره ی سَر دادن مرد طریقت بازگشت حیدر و زهرا و اولاد امیرالمومنین در پی احیاء حق دادند خونها بر زمین لیک آن آخر امیر و باقی لطف خدا رفت در دوران غیبت ، از نظرها شد جدا تا بیابد او سپاهش ، از نظرها غایب است امر احیای ولایت روی دوش نایب است ما هم از عشق وصالش بر علی سَر داده ایم جان خود بر گفته ها و امر رهبر داده ایم تا بیاید بر سر راهش ندا سر می دهیم دم به ذکر و ناله های یابن حیدر می دهیم یا علی