«بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند»
وز دلِ نالان و هجر دوستان وز فراموشی جمع عاشقان
آن رفیقانی که رفتند زین دیار آن سبک بالان کوی انتظار
همرهان مهدی صاحب زمان (عج) عشق باز «این زمین » و «آن زمان»
گوییا از بین مردم رفته اند وانگهی ما رفته ایم و «مانده اند...»
دوست داریم همره آنان شویم همدل جمع سبکبالان شویم
میثم و سلمان و عمارِ علی (ع) در خط فرمان و امر یک ولی
آن «اولی الامر»ی که یزدان وعده داد خون حیدر در رگان او نهاد
آن جوان مرد از تبار فاطمه(س) آن که باشد بر یزیدان واهمه
او بود مرهم به درد قلبمان باعث یادآوری عاشقان
او که دارد رنگ و بوی حیدری حالت دستش چو عباس علی(ع)
گر ، به ما فرمان دهد ماه خمین ما بگوییم «یا لثارات الحسین(ع)....»